1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

پاسخگو نبودن مسئولان نتیجه حکومت استبدادی و ضعف جامعه مدنی است

میترا شجاعی۱۳۹۲ اسفند ۷, چهارشنبه

درباره علت پاسخگونبودن مسئولان حکومتی در ایران، نظرات کاربران بیشتر این بود که حکومت و فرهنگ استبدادی و نیز نبود احزاب سیاسی و نهادهای مدنی دو علت اصلی این پدیده هستند. نظرات مهرداد درویش‌پور را نیز جویا شده‌ایم.

https://p.dw.com/p/1BBz8
عکس: Isna

هفته گذشته از شما پرسیدیم پاسخگو نبودن مسئولان حکومتی را بیشتر ناشی از چه می‌دانید؟ ضعف رسانه‌ها و نهادهای مدنی در پی‌گیری امر پاسخگویی مسئولان حکومتی؟ این‌که مسئولان تنها خواهان استفاده از مزایای اختیارات خود هستند بدون پذیرش مسئولیتی که این مقام متوجه آن‌ها کرده‌است؟ معتقدید اصولا مردم ایران توقع پاسخگویی از مسئولان را ندارند؟ بین پاسخگو نبودن مسئولان و پرسش نکردن مردم، کدامیک را در جامعه ایران پررنگ‌تر می‌دانید؟

پاسخ‌های شما متنوع بودند، در حقیقت شما دلایل گوناگونی را برای پاسخگو نبودن مسئولان حکومتی ذکر کرده بودید؛ از نبود احزاب ونهادهای مدنی گرفته تا مشکلات اقتصادی مردم، ترس از عواقب پرسشگری، نبود فرهنگ مسئولیت پذیری و شجاعت در جامعه ایران، حکومت و به تبع آن فرهنگ استبدادی و...

بیشترین پاسخ‌ها بر نوع حکومت ایران متمرکز بود، این‌که حکومت استبدادی، نه تنها پاسخگو نیست، بلکه توضیح خواستن مردم را هم تاب نمی‌آورد. یکی از کاربران با نام "پیمان اپسی" نوشته: «نظام ولایت فقیه برهیچ بودن نظرات و افکار مردم بنا شده. مگر نمیدانید چند وقت پیش مصباح یزدی می‌گفت مردم حقی ندارند و کلیه حقوق درنظام ولایت متعلق به ولایت مطلقه است و ولایت مطلقه به هیچ کس وهیچ چیز پاسخگو نیست و نخواهد بود».

"حمید" از بابل نوشته: «به نظر من مسئولیت ناپذیری مسئولان و حتا مردم عادی ریشه در فرهنگ استبدادی و استبداد پذیر مردم ایران دارد. مثلا در ژاپن اگر مردم یا مسئولان اشتباه یا خطایی بکنند تا مرز خودکشی هم پیش می‌روند ولی در ایران گناهکار هرکسی می‌تواند باشد مثل همسایه، شیطان، آمریکا، انگلیس، نردبان، آجرجلوی پا و... الا خود شخص».

[No title]

بختیار امیرسردار" هم ترس از عواقب پرسشگری را دلیل پاسخگو نبودن مسئولان دانسته است: «شما اشتباه می‌کنید که فکر می‌کنید مردم توضیح نمی‌خواهند؛ مردم توضیح می‌خواهند اما کسی جوابگو نیست. اگر هم پافشاری کنند مورد توهین و تهمت قرار گرفته و محارب با خدا و اسلام شناخته می‌شوند و در آخر یا اعدام می‌شوند یا به زندان‌های دراز مدت محکوم می‌شوند . خیلی رحم کنند یک جریمه چند صد میلیونی برایشان تعیین می‌کنند تا جیب پر پولشان پرپول‌تر شود . باور نمیکنید؟ امتحان کنید، البته اگر شهامت دارید».

رضا راد نوشته: «در جامعه‌ای که ما داریم در آن زندگی می کنیم، اگر مسئولان خطایی کنند مردم جرات ندارند از آن‌ها توضیح بخواهند چون ممکن است با خطر زندان و شکنجه و یا حتی قتل مواجه شوند. به نظرم هم مردم مقصر هستند و هم مسئولان».

پاسخ‌‌گو نبودن حکومت استبدادی

مهرداد درویش‌پور جامعه شناس و استاد دانشگاه استکهلم حکومت استبدادی را نوعا غیر پاسخگو می‌داند.

درویش‌پور به دویچه‌وله می‌گوید: «دموکراسی چه به‌عنوان یک فرهنگ، چه به‌عنوان یک نظام سیاسی، فقط بر انتخاب کردن و انتخاب شدن استوار نیست، بلکه بر مسئولیت‌سپردن و مسئولیت‌پذیری هم استوار است. یعنی کسی که در یک نظام دموکراتیک انتخاب می‌شود، در برابر انتخاب‌کننده خودش مسئول پاسخ‌دهی است. در حالی‌که در نظام‌های استبدادی چه به‌عنوان یک ساختار سیاسی در حکومت، چه به‌عنوان فرهنگی که در ساختار جامعه ریشه می‌داوند، ما با یک رابطه "شبان‌-رمه‌گی" روبرو هستیم. این رابطه رابطه‌ای است که خود نظام ولایت فقیه در جامعه ایران شالوده‌ی آن است. وقتی کسی قرار نیست شما را انتخاب کند، بنابراین شما این احساس را که موظف به پاسخگویی هستید هرگز نخواهید داشت».

این استاد دانشگاه معتقد است این نوع حکومت در ادامه خود به تدریج باعث نهادینه شدن فرهگ استبدادی در میان مردم نیز می‌شود. درویش‌پور ادامه می‌دهد: «دراین مدل حکومتی، نه فقط مسئولان نیازی به پاسخ‌گویی نمی‌بینند، بلکه کم کم این فرهنگ استبدادی حتی فکر پرسش‌گری، انتقاد و اعتراض را در شهروندان از بین می‌برد. در جامعه‌ای که شهروند قادر به تعویض مسئولان نیست، روشن است که نتیجه‌اش این خواهد شد که پس از یک دوره اعتراض، گله‌مندی، نامه‌نگاری و شکایت، کم کم به این سیستم عادت می‌کند».

Der iranische sozialwissenschaftler Mehrdad Darwishpour
مهرداد درویش‌پورعکس: DW

نبود احزاب و نهادهای مدنی

بخش دیگری از مخاطبان دویچه‌وله، نبود احزاب، سازمان‌های مردم‌نهاد، سندیکاها و به طور کلی ضعف جامعه مدنی را علت دیگری برای پاسخگو نبودن مسئولان می‌دانند.

علی در این باره نوشته است:«در جامعه‌ای که هیچ اتحادیه و حزبی جهت دفاع از حقوق مردم فعالیت نمی‌کند و هیچ جریانی جهت بالا بردن آگاهی مردم تلاش نمی‌کند نباید انتظار حضور مردم را داشت. تنها می‌توان طبقه روشنفکر را گناهکار دانست که از جامعه فاصله گرفته‌اند و برای تغییر وضعیت موجود هیچ تلاشی نمی‌کنند».

بهمن نوشته: «چون فرهنگ مسئولیت‌پذیری در جامعه ایران وجود ندارد، مردم چندان جذب نهادهای مدنی نمی‌شوند تا بتوانند از طریق بیان خواسته‌هایشان در نهادی مدنی، رفتار مسئولین را به چالش بکشند. زمانی مسئولیت در مقامات شکل می‌گیرد که مردم شجاعت به خرج بدهند و با آگاهی با همدیگر همدردی کنند».

محمدرضا هجری در توضیح علت پاسخگو نبودن مسئولان حکومتی نوشته است: «چون هیچ نهاد مدنی وجود ندارد، مردم هم نمی‌توانند خودشان اعتراض کنند. یک کارگر با حقوق ۴۰۰ هزارتومانی چطور میتواند اعتراض کند. کارمندها هم به دنبال نان شب‌شان هستند. بازاری‌ها هم دنبال خوردن خون مردم هستند و بیکاران هم داروی آرام بخش می خورند تا بتوانند مشکلاتشان را تحمل کنند. پس در نبود نهادهای مدنی، کسی برای اعتراض باقی نمی‌ماند. جواب معادله خیلی ساده است».

مهرداد درویش‌پور در این باره چنین می‌گوید: «جامعه با هزاران سئوال روبروست. از دشواری‌های سیاسی و مسائل فرهنگی گرفته تا مسائل اجتماعی. همه‌ی مردم که در همه مورد نمی‌توانند صاحب‌نظر باشند. وقتی یک جامعه‌ای باز و آزاد است، فضای عمومی بحث و گفت‌وگو وجود دارد، احزاب سیاسی وجود دارد، NGOها می‌توانند فعالیت کنند و جرأت انتقاد کردن دارند، این یاری می‌رساند تا هر کس در حوزه‌ای که تخصص دارد، نه به شکل فردی، بلکه به شکل سیستماتیک واکنش نشان دهد».

درویش‌پور می‌افزاید:«مثلا یک نهاد دفاع از حقوق کودکان می‌تواند در مورد نقض حقوق کودکان بحث کند، طرح بدهد و فعالیت کند. وقتی در جامعه نه از آزادی احزاب خبری‌ست، نه از آزادی رسانه‌ها و نه حتی NGOها حق فعالیت مستقل و جرأت انتقاد دارند، بنابراین مسائلی که باید در جامعه پی‌گیری شود تا به سئوال مردم و موضوع جامعه تبدیل شود، حداکثر به شکل یک نوع حرکات خودانگیخته عمل می‌کنند».

درویش‌پور همچنین فقدان نهادهای مدنی را مانع از این می‌داند که صداهای اعتراضی، قدرت پی‌گیری و تداوم داشته باشند. وی همچنین معتقد است فقدان این نهادها امکان شکل‌گیری یک لابی قدرتمند در جامعه را که بتواند به‌عنوان نیروی فشار عمل کند از بین می‌برد.

این جامعه شناس سپس نتیجه می‌گیرد: «فقدان رسانه‌های آزاد امکان شکل‌دهی به افکار عمومی را سلب می‌کند. فقدان احزاب و نهادهای مدنی امکان این‌که نیروهایی به‌شکل سازمان‌یافته بتوانند به‌عنوان نیروی فشار عمل کنند تا خواست مردم را به مسئولان تحمیل کرده و آن‌ها را پیگیری کنند هم سلب می‌شود و خود این امر باعث می‌شود اعتراضات فقط به شکل لحظه‌ای و خودانگیخته عمل کند و کم‌کم به فراموشی سپرده شود».