1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

چهار هزار و چهارصد و هشتاد و پنج نفر ...

۱۳۸۶ شهریور ۲, جمعه

تابستان ۶۷ شکافی عمیق در جامعه‌ ایران است. بسیاری را کشته‌اند اما نام همه و جای دفن‌شان را نمی‌دانیم.

https://p.dw.com/p/BXan
Iran - Zerstörung von Friedhöfen
عکس: asre-nou

۲۷ تیر‌ماه ۱۳۶۷، آیت‌الله خمینی، با‌ پذیرش قطعنامه‌ی ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل متحد به جنگ ۸ ساله‌ی ایران و عراق خاتمه داد. او خود پذیرش قطعنامه را به "نوشیدن جام زهر" تعبیر کرد.۶ روز بعد، در روز ۲ مرداد ماه، سازمان مجاهدین خلق ایران حمله‌ی گسترده‌ای را به مرزهای غربی و جنوب غربی ایران تحت عنوان "عملیات فروغ جاویدان" آغاز کرد. جمهوری اسلامی پاسخ خود به این حمله را "عملیات مرصاد" می‌نامد.

اجتماع خانواده‌ها در گورستان خاوران
اجتماع خانواده‌ها در گورستان خاورانعکس: Shokkofe Montazari/DW

بسیاری، از جمله آیت‌الله منتظری معتقدند، حمله‌ی مجاهدین خشم عده‌ای و از جمله آیت الله خمینی را برانگیخت و منجر به صدور فتوای اعدام‌ها شد. اما یرواند آبراهامیان، تاریخ‌نگار ایرانی تبار، آغاز فشار و سرکوب در زندان‌ها را ۲۸ تیرماه، یعنی درست یک روز پس از پذیرش قطع‌نامه آتش‌بس، و ۵ روز پیش از حمله‌ مجاهدین می‌داند. او می‌گوید: « در نخستین ساعات روز جمعه، ۲۸ تیرماه ۱۳۶۷ (۱۹ ژوئیه ۱۹۸۸)، حصارهای آهنی بر گرد زندان‌های اصلی در سرتاسر ایران کشیده شد. دروازه‌ها بسته و تلفن‌ها قطع شد. تلویزیون‌ها را از برق کشیدند و از توزیع نامه‌ها، روزنامه‌ها و بسته‌های دارویی (در زندان‌ها) خودداری ورزیدند. ساعات ملاقات منحل شد و بستگان زندانیان را از حول و حوش زندان‌ها پراکنده ساختند. به زندانیان دستور داده شد، که در سلول‌های خود باقی بمانند و از صحبت با نگهبانان و کارگران افغانی خودداری کنند. رفت‌وآمد به مکان‌های عمومی، مانند درمانگاه‌ها، کارگاه‌ها، قرائت‌خانه‌ها، تالارهای تدریس و حیاط‌ها ممنوع شد.»

آیت‌الله منتظری در خاطراتش به عملیات مجاهدین اشاره می‌کند و این‌که عده‌ای در همان زمان می‌خواستند، «کلک مجاهدین را بکنند و به اصطلاح از دست آن‌ها راحت شوند». به نظر وی، در همین راستا آیت‌الله خمینی در نامه‌ای خطاب به ارگان‌های مسئول، با اشاره مؤکد بر «جنگ‌های کلاسیک منافقین در شمال و غرب و جنوب کشور با همکاری حزب بعث عراق»، فتوایِ اعدام «محاربین» و کسانی را که «بر موضع نفاق پافشاری می‌کنند»، صادر می‌کند. همان‌گونه که آیت‌الله منتظری در خاطراتش اشاره می‌کند، این نامه تاریخ ندارد . امابا مهر و امضای شخص رهبری است. قابل ذکر است، در نامه‌ی فوق به‌طور مشخص از عملیات "مرصاد" یا "فروغ جاویدان" حرفی به میان نیامده‌است.

"کمیسیون هوابرد مرگ"

در فتوای آیت‌الله خمینی در مورد اعدام زندانیان سیاسی آمده‌است، تشخیص و قضاوت در رابطه با اعدام زندانیان برعهده‌ی کمسیون مشخصی است: «تشخیص موضوع در تهران با رأی اکثریت آقایان حجة‌الاسلام نیری دامت افاضاته (قاضی شرع)، جناب آقای اشراقی (دادستان تهران) و نماینده‌‌ای از وزارت اطلاعات می‌باشد، اگرچه احتیاط در اجماع است. در زندان‌های مراکز استان، رأی اکثریت آقایان قاضی شرع، دادستان انقلاب و یا دادیار و نماینده‌ی وزارت اطلاعات لازم الاتباع می‌باشد.»

یرواند آبراهامیان کمیسیون رسیدگی در تهران را تا ۱۶ نفر می‌داند و می‌گوید: «اعضای این کمیسیون با هلیکوپتر بین زندان‌های اوین و گوهردشت در رفت و آمد بودند و به همین سبب کمیسیون در بین زندانیان به "کمیسیون هوابرد مرگ" شهرت یافت.»

آیت‌الله منتظری، ۹مرداد ۱۳۶۷، در نامه‌ای خطاب به آیت‌الله خمینی، سعی در تغییر نظر او دارد. او در آن می‌نویسد: «اگر فرضا بر دستور خودتان اصرار دارید، اقلاً دستور دهید، ملاک اتفاق نظر قاضی و دادستان و مسئول اطلاعات باشد، نه اکثریت.». منتظری دلیل نامه‌‌اش را نارضایتی از روند اعدام‌ها و شکایاتی، که از سوی قضات نزد او آورده می‌شد، می‌داند.

منتظری در خاطراتش‌، به ملاقاتی با نیری، قاضی شرع اوین، اشراقی، دادستان تهران، رئیسی، معاون دادستان و پورمحمدی، نماینده‌ی وزارت اطلاعات اشاره می‌کند. او تاریخ این دیدار را اول محرم آن سال ذکر می‌کند، که مصادف با ۲۳ مرداد ۱۳۶۷ است، و می‌نویسد: «به آن‌ها گفتم، حداقل در محرم از اعدام‌ها دست نگه دارید، آقای نیری گفت: "ما تا الان هفتصد و پنجاه نفر را در تهران اعدام کرده‌ایم، دویست نفر را هم به عنوان سرموضع از بقیه جدا کرده‌ایم. کلک این‌ها را هم بکنیم، بعد هر چه شما بفرمائید!"»

هزاران جفت کفش

بنا به روایت بازماندگان، زندانیان از سرنوشتی که در انتظارشان بود خبر نداشتند. با توجه به پذیرش قطع نامه‌ی صلح و شادی عمومی ناشی از آن، تصور اعدام دسته‌جمعی برای زندانیان دشوار بود. پیش از آغاز اعدام‌ها، بندها از هرگونه امکان ارتباط با بیرون محروم می‌شوند. ملاقات‌ها قطع می‌شود، تلویزیون‌ها و رادیو‌ها را از بندها خارج می‌کنند و دیگر روزنامه‌ای داده نمی‌شود. آبراهامیان روایت می‌کند: «بعضی از زندانیان با مشاهده‌ کامیون‌های مجهز به سردخانه و پاسداران ماسک‌ به‌صورت، که به آمفی‌تأتر رفت‌وآمد داشتند، جریانات مشکوکی راحدس زدند. با وجود این، آن‌ها نمی‌دانستند که علّت استفاده از ماسک توسط پاسداران این است، که دستگاه‌های فریزر در مرده‌شوی‌خانه‌ی زندان از کار افتاده است. یک کارگر افغانی که غذا به زندان می‌آورد، علامت آگاهی‌دهنده‌ای به دور گردن خود ترسیم کرد. اما زندانیان باز هم تا مدتی بعد، معنای آن را در نیافتند. برخی گمان بردند، که او می‌خواهد بفهماند، خمینی مرده‌است.»

Friedhof Khavaran in Teheran. Massengräber von Politischen Gefangenen, die im Sommer 1988 hingerichtet worden sind. (Für Dossier Iran: Massaker Sommer 67)
اجتماع خانواده‌ها در گورستان خاورانعکس: Shokkofe Montazari/DW

بر اساس روایت بازماندگان، از جمله ایرج مصداقی، اعدام‌ها در زندان اوین چند روزی زودتر آغاز شده‌بود. توفیق عظیمی، ماجرا را از شب ۳۰ تیر، که همراه با هم‌بند‌هایش از سالن شش اوین خارج می‌شود، این‌گونه شرح می‌دهد: «چشم‌بندها را زدیم و به صف ما را سوار مینی‌بوس‌های اوین کردند... ما را به انفرادی آسایشگاه بردند. در آن جا با خواندن اسامی، ما می‌بایست رو به دیوار با چشم بند بایستیم و لباس خود را در آورده، آماده رفتن به سلول‌های انفرادی باشیم. هنوز اذان صبح را از بلندگو‌ها پخش نکرده بودند، که صدای یکی از شکنجه گران به نام مجید قدوسی را شناختم. او فریاد می‌زد، تن هیچ‌کس زیرپوش نباشد و با ماژیکی که داده می‌شود، نام خود و نام پدرتان را روی بدنتان بنویسید. آن‌هایی که شهرستانی هستند نام شهرشان را هم بنویسند...‌ چند روز پس از انتقال به انفرادی اسامی عده‌ای دیگر خوانده شد. باز هم چشم بندزده آماده بودیم برای رفتن به دادگاه ویژه. پشت سر هم راه می‌رفتیم، تا رسیدیم به ساختمان قدیمی اداری اوین... در طبقه دوم اتاقی را به دادگاه اختصاص داده‌بودند. در زیرزمین همین ساختمان وسایل دار زدن را مستقر کرده بودند.». او استخر اوین را، که جلوی آسایشگاه قرار داشته است، دیده با آن "هزاران دمپایی و کفش‌ِ" متعلق به اعدام شدگان‌، که در استخر تلنبار شده‌بود.

یرواند آبراهامیان در رابطه با چگونگی اعدام‌ها می‌نویسد: «کسانی که پاسخ‌های نامساعد می‌دادند، بی‌درنگ به اتاق ویژه‌ای هدایت می‌شدند. در آنجا انگشترها و عینک‌هایشان ضبط و به آن‌ها گفته می‌شد که وصیت‌نامه نهایی خود را بنویسید. آنگاه آنها را به سوی چوبه‌های دار که پنهانی، در تالار سخنرانی گوهردشت و حسینیه اوین برپا شده بود، می‌بردند و در گروه‌های ۶ نفری به دار می‌آویختند. جان کندن بعضی از آن‌ها تا ١۵ دقیقه به طول می‌انجامید. چون بجای این‌که دریچه‌ای پنهانی از زیر پایشان در رَود و به پایین بیفتد، به همان شیوه قدیمی حلق آویز می شدند.».

خبر کوتاه بود: اعدام‌شان کردند!

زنان زندانی چپ، در اواخر شهریور ماه، پس از ملاقات‌های داخلی در زندان، تازه متوجه ماجرا می‌شوند. از سویی دیگر خانواده‌ها نیز تا آذر ماه همان سال، در بی اطلاعی کامل به سر می‌برند. به گفته‌ یرواند آبراهامیان و تایید شاهدان عینی و بسیاری از خانواده‌های زندانیان، از ۴ آذر ماه، با خانواده‌ها تماس گرفته می‌شود. آن‌ها به کمیته‌های مختلف احضار می‌شوند. ساک‌های کوچکی به خانواده‌ها تحویل داده‌می‌شود. در خبرهایی کوتاه، اعدام زندانیان را به اطلاع خانواده‌ها می‌رسانند. در اکثر موارد، وصیت‌نامه‌ای هم در کار نبوده‌است.

شمار اعدام‌شدگان نامشخص است

شمار کشته‌شدگان و دامنه‌ این اتفاق هنوز روشن نیست. روند اعدام‌ها و شمار کشته‌شدگان در اکثر زندان‌های شهرستان‌ها همچنان در هاله‌ای از ابهام به‌سر می‌برد. تا کنون لیست‌های متفاوتی از شمار اعدامیان تهیه شده‌است، اما همچنان، نمی توان با قاطعیت از آمار دقیقی صحبت کرد. آیت‌الله منتظری در خاطراتش می‌نویسد: «حدود دو هزار و هشتصد یا سه هزار و هشتصدد نفر زندانی را -تردید از من است- از زن و مرد در کشور اعدام کردند.» سازمان عفو بین‌الملل لیستی از متشکل از ۲۵۰۰ نام را منتشر کرده‌است، اما شمار جان‌باختگان را بیش از این می‌داند. در سایت اینترنتی "عصر نو" لیستی موجود است که در آن نام ۴هزار و ۴۸۵ تن (با ذکر تعداد گواهی‌دهندگان) به ثبت رسیده‌است.

شکوفه منتظری

---------------------------------

در نوشته‌ بالا به این آثار استناد شده است:

خاطرات آیت ‌الله منتظری، که در سایت ایشان در دسترس است.

خاطرات ایرج مصداقی: "نه زیستن، نه مرگ"، جلد سوم، "تمشک‌های ناآرام"

یرواند آبراهیمیان: کشتار تابستان 1367

توفیق عظیمی: مقاله‌ "تابستان سیاه ۶۷"، سایت اخبار روز، ۲۳ مرداد ۱۳۸۳.

و نیز به فهرست اسامی اعدام‌شدگان به کوشش "ب-آزاده" و "ب- آذرکلاه" در سایت "عصر نو"